پارت پنجاه و چهارم :

وقتی سکوتش طولانی شد، سر بلند کردم و نگاهش کردم. اخم کرده بود و به جای نامعلومی چشم دوخته بود. خواسته‌ام را تکرار کردم:

- اجازه می‌دید؟

نگاهش را گرداند و به چشمان نگران همسرش دوخت. پلک به هم زدنش را که دید، به سمت در ورودی خانه رفت و با ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.